یک مدتی می روم...البته در همین قم هستم....شاید چند هفته...چند ماه...روزگارتان خوش و خرم باشد....خبرهای خوش پیروزی غزه برسد....انشالله...و ظهور آقا به زودی....زود محقق شود.... بخوانید, ...ادامه مطلب
وقتی که دیروز در راه برگشت از حرم بودم، مطلبی به ذهنم رسید...اتفاقا خواننده محترمی هم نظر گذاشتند و خواستند از مشکلات جامعه بنویسم...دیدم عجب همان مطلب، را خودم می خواستم بنویسم...به یادم آمد سالهای اول....به شدت مشکلات مالی داشتیم...در حد کلمات هم نمیگنجند....یک آب باریکه، ۹۰ هزار تومانی...و یک قسط ۸۵ هزار تومانی...حالا تصور کنید یک دختر ۲۰ ساله...با هزار امید و ارزو....در یک خانه با یخچال و گاز نو...وسایل آشپزخانه نو....اما یخچال خالی...کابینت ها خالی از مواد غذایی....یادم است یک بار دلخوری کذایی پیش آمد...عینا همین جمله را گفتم:من یک ماه است منتظرم که شهریه بگیریم...اما فردای شهریه.... همه اش...تمام شده بود..آن موقع حدودا پانزده سال پیش...گوشت کیلویی ۴ هزار تومان بود!!!الان ۴۰۰ هزار به بالا...نان ۱۰۰ تومان...گوشت که اصلا نمیتوانستیم بخریم.....میوه اصلا.....برنج گاهی مادرم میداد...گاهی مادر شوهرم...روزی میرسید....پول نان هم نداشتیم....همان صد تومان...تک تومنی...که برای هیچ چیز حسابش نمیکنند...تا گذشت و من در حسرت بچه...روزهایی که ادم تصور می کند، همه چیز مطابق تصوراتش پیشمی رود!وقتی بچه نداری....پول داری! اما حسرت داری...وقتی بچه دار می شوی...حتی پول پوشکش را هم نداری!!..روز دیگر....بچه ات سالها مریضی سخت می گیرد!!حاضری همه پولها را فدا کنی....تا حالش خوب شود!عجب بالا و پایین هایی دارد زندگی!...حتی فکرش را هم نمیکنی...حکمتش را نمیفهمی!اما زندگی میگذرد...با همه کم و زیاد هایش....میخواستم...بنویسم...که جامعه پر از درد هاست! گرانی ها...ارزانی ها...اکنون یکسری ها هستند...که دارند چوب لای چرخ تولید میگذارند...یکسری ها تمام کارشان...خواباندن کارخانه ها و کشور است...ه, ...ادامه مطلب
مدت هاست که فکر می کنم...این چه وضعی هست...هیچ کدام از دوستان دیگر به خودشان زحمت نمی دهند و سالی یک بار سر می زنند..به گمانم از پایه بهتر هست که بلاگفا تعطیل بشود و برویمسراغ زندگی مان!!اگر جایی هست که قرار است متن، روایتگر زندگی باشد....پس چرا کسی نمی نویسد...اگر خواندن باشد...نوشتن هم هست... بخوانید, ...ادامه مطلب