مگر میشود؟!......

متن مرتبط با «زینب» در سایت مگر میشود؟!...... نوشته شده است

سالار غم زینب

  • گاهی انگار، همه کوچه هایی را که باید....رفته ای...همه کارهایی که به فکرت می رسید، همه دعا هایی که می دانستی....نذر و توسل و...اما به نقطه ای می رسی....که به خودت می گویی...همین جا بایست....شاید به صلاح نباشد....همین را دوست داشته باش...نخواه، چیزی را که نمی‌خواهد....تسلیم باش!بعد می رسی به آیه ای که حضرت زکریا...حتی در سن پیری هم، از دعا خودش را محروم نمی کند....و برای داشتن یحیی دعا می کند.دعا می کنم...نا امید نمی شوم.اما خیلی خسته ام.خیلی احساس غم می کنم.امشب به نیت حضرت زینب ع شاممان را پختم.دلم رفته است کرب و بلا....به عاشورا....آنجا که هر عزیزی را که داشت...دشمن شهید کرد....و بر پیکرشان...تاخت...همه زنان را به اسیری گرفته اند....تنها و بی کس راهی...شام....گرسنه و خسته...با دستان بسته....و از یادش نمی رود....نگاه برادر....نگاه عزیز ترین خلق خدا...انگار تمام تنش....قطعه قطعه...در آن بیابان مانده است...اما خدا....تو هستی....می بینی....بر تو سلام.....ای اسوه صبر....یا زینب س بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها