پای ایمانت بایست...

ساخت وبلاگ

گوشی تلفنم را که روی میز می‌گذارم، انگار زمان هم می ایستد...

حرف هایی که از یک بنده خدا شنیدم مرا به بهت فرو برد..

شاید مانند صفحاتی که خودت بخواهی یک کدام را انتخاب کنی و ببینی...

صفحه ای از تاریخ پیش نظرم روشن می‌شود‌‌‌! زمانی حدود ده سال پیش که شهرستان بودم...

زمانی که من در یک مجلس زنانه روضه کمی به خودم رسیده بودم و از بعد از آن مریضی سختی گرفتم...

عده ای حرف در آوردند که مریضی ات به خاطر آرایش بوده است...

آن جملات خیلی مرا سوزاند...منی که هرگز جلوی هیچ نامحرمی حتی یک برق لب ساده هم نمیزنم.

بدون هیچ آرایشی بیرون می‌روم...

این حرف به مانند این بود که باید به جرمی نکرده اعتراف می‌کردم...

اما گذشت....حالا همان شخص دخترش در اینستا عکس های بدون روسری می گذارد...

موهایش را رنگ می‌کند و بیرون می‌رود...دخترک پانزده ساله...

پسرش نماز نمی‌خواند....

نمی‌خواهم خوشحال باشم....و نباید که از دیدن درد های مردم به خودم بگویم که این نتیجه کارش است...

من باید پای ایمان خودم بایستم...به همان خدایی که به او ایمان آوردم و قالو بلی گفتم... و بدانم راه مسلمانی راه سختی است...

راه پر از امتحان...

و بدانی که تمام انتخاب هایت هستند که موضوع امتحانات تو هستند...

آن بنده خدا هم می‌داند با خدای خودش...

من تا جایی که ظرفیت داشتم برایش دعا کردم...

اگر جایی از دیدن درد مردم خوشحال شوی...پس تو با جاهلان چه فرقی داری... اگر حجابت را مسخره کردند و یا ایراد بنی اسرائیلی گرفتند، باید محکم بایستی...

اگر به رهبرت و تمام اعتقاداتت اهانت کردند، آن وقت تو هم محکم بایست و نترس...

پایان راه شیرین است..انشالله.

مگر میشود؟!.........
ما را در سایت مگر میشود؟!...... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tast-good بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:45