صفحه سیاه زندگی!!!

نمی دانم! یکسری وبلاگ ها که صفحه زمینه شان سیاه است، من چشمم می خواهد کور شود یا بقیه هم همینطور هستند!؟

اصلا خودشان دلشان نمی گیرد هر روز نگاهشان بیافتد؟!!

یک رنگ هایی هستند که وقتی آدم می بیند فقط چشمانش بسته می شود و دلش هم زودتر!!

رنگ هایی مثل قهوه ای سوخته، آبی کاربنی، گوجه ای و...

اینها به نظر من رنگ هایی هستند که هیچ وقت دوست ندارم دائم ببینم.

وقتی می خواستیم رنگ کابینت ها را انتخاب کنیم،طراح کابینت چهار تا آلبوم برایمان آورد!.

هر کدام را فقط ورق زدم تا آخر که انواع سفید و شیری و... اینها را انتخاب کنم!!!!.

وقتی رنگ سفید مات را انتخاب کردیم، کابینت ساز هر چقدر تجربه بصری داشت برایمان مثال زد که یکنواخت سفید خوب نیست و .... .

اما ما فقط گفتیم سفید یکدست.

الان هر بار نگاه می کنم می گویم: چه کار خوبی کردم که به حرف هیچ کس گوش نکردیم سفید کار کردیم!.

آنقدر از دیدن این رنگ لذت می برم که دلم می خواهد، دستم برسد هه فرش ها و مبل ها و پرده ها را هم تغییر دهم. 

تازگی ها هر لباسی هم که می خواهم بخرم می گویم:سفیدش را ندارید؟!

باورش سخت است که آدم فقط با یک رنگ به تعادل برسد. اما از بچگی  تنها رنگی

که به من می آمد، سفید بود. آن موقع فکر نمی کردم چرا، اما حالا خوب می دانم!.

تنها و تنها رنگی که به من آرامش می دهد سفید است. البته سفید خودش دنیایی دارد از ترکیب با رنگ های دیگر.

مثلا اگر در یک سطل رنگ یک قطره کوچک قرمز بریزیم و ترکیب کنیم خودش یکی از ترکیب های سفید است تا همین قطره ها را با بقیه رنگ ها تا آخر.

یکسال وقتی می خواستیم اتاقمان را رنگ کنیم، اصلا نمی دانستم که این قدر دنیای رنگ ها قشنگ هستند.

یک قلتک رنگ گرفته بودم دستم و هر دیواری را یک رنگ می کردم و خوشم آمده بود از این همه ترکیب ها.

توی دنیای آشپزی هم همین طور است.  کشف کردن این نکته که ترکیب  رنگ های سبزیجات با هم  چه قدر شادی آور است، برای بعضی ها عجیب به نظر می رسد.

ترکیب رنگ ماده کیک سفید با شوکولات!. 

ترکیب سوپ شیر سفید و جعفری سبز خوشرنگ تازه!

خورش بادمجان و مرغ ترش و...

همه زندگی وقتی بازی بشود خوب شیرین می شود دیگر!

لطفا!دیگر ننشینیم دنیا را جای سختی کنیم!!.با همه سختی ها بگذرد...... 

پی نوشت:

"اگر همه چی خیلی سفید شد خودتان رنگی رنگی اش کنید. خوب هر کس یک رنگی دوست دارد"

 

مگر میشود؟!.........